سلام دوستای عزیزم. ببخشید امروز خیلی عجله دارم. اخه با شوشو میخایم بریم خرید. هم کوله و هم یه ست ورزشی خوشگل

برای من ..اخه

ما اصولا آدمای لارجی هستیم و به کوهنوردی علاقه مندیم ....اوه اوه چه قدر ایول دارم میشنوم خجالتیمخلصیم داداش ..مخلصیم

آبجی...چاکرتیم

..خب حالا که انقدر ذوق کردی بزن به کوه شما هم ...خداییش خیلی حال میده ..ما معمولا میریم داراباد .حرف نداره ...طبیعت

بکر..هوای تمیز

...اتفاقا قراره با دوست همسرم و خانواده ی عزیزش بریم ..خیلی خوش میگذره ..شک ندارم ..شما هم تشریف بیارین ...بی تعارف ...خنده..ولا

بوخوداااا ..اتفاقا قراره برای صبحانه کشک بادمجون ببرم  و برای ناهار پلو و جوجه..به به اونم چه جوجه ای ...دستپخت همسر جوونم

..اووومممم.من برم فعلا ...خیلی دیرم شده ..تا بعدد..ماچچچ


موضوعات مرتبط: دست نوشته های بانوی پرتقالی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالی ورزشکوهجوجهسفرکوهنوردی لباس ورزشی

تاريخ : سه شنبه 28 فروردين 1397 | 14:37 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

  به نقل از خبرگزاری رویترز، در آستانه سفر دونالد ترامپ رئیس جمهوری ایالات متحده به عربستان سعودی، دو کشور در حال مذاکره برای نهایی کردن قراردادهای ده‌ها میلیارد دلاری خرید تسلیحات هستند.

به نوشته رویترز به نقل از منابع آگاه، سامانه دفاع موشکی تاد؛ سامانه نرم افزاری C2BMC (که برای کنترل و فرماندهی و ارتباطات در جنگ به کار می رود) و همچنین یک بسته تجهیزات ماهواره ای، بخشی از تجهیزاتی است که به عربستان فروخته خواهد شد.

خودروی زرهی برادلی و تانک ام109 نیز بخشی دیگر از بسته مورد مذاکره را تشکیل می دهند.

موضوعات مرتبط: سیاسی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیسفردونالد ترامپعربستانخریدتسلیحاتتجهیزات ماهواره ای

تاريخ : شنبه 30 ارديبهشت 1396 | 11:35 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

سلام.سلام...

من؛ بانوی پرتقالی؛ اینجا؛ خونه ی بابام اینا؛ روبروی لپ تاب داداش جونم؛در ساعت 4:19 عصر جمعه نشستم تا براتون بنویسم. حالا از چی؛ نمیدونم.خیلی چیزا توی این مدت اتفاق افتاده ها ولی خب حس و حال دسته بندی کردن و بازگوییش و ندارم خدایی.ولی خب دلمم نمیخاد خشک و خالی بذارم برم.واسه ی همین واستون از زمان حال میگم؛ ای که من واسه ی این اینجام که یه بنایی سخت تو خونمون داریم و شوهر جون برای فرار از غر غرای من _که البته علتش عدم تحمل وضع نابسامان و به هم ریخته ی خونمون بود_منو آورد خونه ی مامانم اینا تا وقتی کمی اوضاع سرو سامون گرفت من برگردم.الان 5 روزی میشه که از خونه دورم ولی خب فردا شوشو میاد دنبالم و خدا میدونه چند روز باید کار کنیم تا خونه بشه خونه ی سابق.به هر حال ... به قول بزرگترامون : پیش میاد دیگه... .در حال حاضر هم قصد دارم برم خرید.یه جفت کفش راحتی لازم دارم آخه کفشای دم دستیم تو کارای بنایی داغون شد.جانم؟؟؟پارسا هم خوبه, خدارو شکر.من دیگه باید برم...به خدا میسپارمتون...


موضوعات مرتبط: دست نوشته های بانوی پرتقالی
برچسب‌ها: پاوق پرتقالیبناییسفرغر غر خریدن کردنکفش کفش

تاريخ : جمعه 25 ارديبهشت 1394 | 16:17 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

 

سلام به همه ی شما دوستای گلم ...ببخشید اگه مدتی نبودم .آخه سفر بودم همونطور که گفته بودم .

دیشب رسیدیم خونه . میخواستم بیام پیشتون ولی خیلی خسته بودم فقط دلم میخواست بخوابم . آخه چند شبی بود که نتونسته بودم خوب بخوابم .به خاطر وجود سارای نازنینم که واقعا عاشقشم ... خواهر زاده ی کوچولومو میگم...یه هفته س که به دنیا اومده خوشگلم . اگه بدونید چه قد ماهه ...عین فرشته ها میمونه... طفلی 2شب گذشته بیمارستان بستری بود . به خاطر زردی .خواهر جونمم که قربونش برم با اون وضعیتی که داشت کلی اذیت شد . ولی چه میشه کرد ... بچه داری سختی هم داره دیگه . حالا خدارو شکر که سالمه . زردیشم رو به بهبودیه .

قرار بود 2 هفته پیشش بمونم ولی نشد . آخه این هفته ما میخوایم بریم پابوس امام هشتم ایشالله . واسه همین باید میومدم خونه و واسه ی سفری به این شور انگیزی وسایلمونو آماده میکردم .

خواهر جونمم خدارو شکر تنها نیست . مامان و خواهرم کنارشن تا بهبودی پیدا کنه .

خدایا همه ی عزیزانم رو حفظ کن .

راستی کنار ضریح آقا به یاد همتون هستم . شک نکنید .

 

 


موضوعات مرتبط: دست نوشته های بانوی پرتقالی
برچسب‌ها: زردی نوزاد پاتوق پرتقالی مشهد امام رضا سارا کوچولو سفر

تاريخ : شنبه 18 مرداد 1393 | 15:26 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

سلام.

خیلی وقت ندارم فقط اومدم مختصری راجع به امروزم بنویسم...

 

امروز روز دلچسبی بود. همه چی سر جاش بود .بعد یک ماه بد خوابی .بالاخره دیشب به موقع خوابم برد و صبح هم به موقع از خواب بلند شدم. واقعا انگاری سر و سامون گرفته بودم . ناهار هم جوجه کباب گذاشتم . غذایی که هم پارسای گلم عاشقشه وهم شوهری عزیزم خیلی دوسش داره . ساعت 2:30 هم خوابیدیم . یه خواب دلچسب عصر گاهی . بعد 3 ساعت از خواب بیدار شدیم و رفتیم پارک . پارسا جونمم تا اونجا با دوچرخه ش رکاب زد . قربونش برم قهرمانی شده بود به خیالش... البته نه ...اشتباه گفتم , قهرمان از نگاه 3 تاییمون . آخه واقعا مسیر کم نبود . خیلی بش خوش گذشت خدارو شکر . فردا هم میخایم بریم سفر . شاید مدتی نتونم بیام . اما در اولین فرصت ممکن 2باره سر میزنم و از خاطراتم در سفر مینویسم . جایی نرینا منتظرم باشید .


موضوعات مرتبط: دست نوشته های بانوی پرتقالی
برچسب‌ها: پاتوق پرتقالیدو چرخه خواب پارک سفر

تاريخ : پنج شنبه 9 مرداد 1393 | 1:42 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 205 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • وب شیمی
  • وب سمفونی
  • وب قالب بلاگفا
  • وب رفتن