تاريخ : یک شنبه 2 آذر 1393 | 23:10 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

یه روز دانشجویی برای خوردن غذا میره سلف دانشگاه مستقیم میره سر میز اساتید جلو استادش شروع میکنه به غذا خوردن استادش عصبانی میشه و به شاگردش میگه تا حالا دیدی گاو و پرنده یه جا غذا بخورن شاگرد با خونسردی کامل جواب میده باشه پس من پرواز میکنم میرم یه جای دیگه استاد بیشتر عصبانی میشه و تصمیم میگیره بعد جلسه ی امتحان دهنشو سرویس کنه موقع تموم شدن جلسه استاد میبینه راهی نداره واسه رد

کردنش میگه ازت یه سوال میپرسم اگه منطقی جواب بدی بهت نمره میدم شاگرد قبول میکنه استاد بهش میگه دو تا کیسه هستن که داخل یکی پر پوله و دیگری عقل و شعور شما کدومو انتخاب میکنی شاگرد میگه کیسه پر از پولو انتخاب میکنم بعدش استادش میگه من کیسه عقل و شعورو انتخاب میکنم شاگردشم میگه بله دقیقا هر کی هر چی رو که نداره انتخاب میکنه استاد که دیگه خونش به جوش اومده بود زیر برگه ی شاگردش فقط مینوسه گاو شاگرد حتی بهشم نگاه نمیکنه ولی ولی بعد چند لحظه برمیگرده میگه ببخشید استاد شما اسمتو نوشتی ولی امضا نکردی


موضوعات مرتبط: صفحه اصلی
برچسب‌ها: گاو پرندهشاگرداستاد

تاريخ : پنج شنبه 26 تير 1393 | 23:6 | نویسنده : بانوی پرتقالی |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 205 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • وب شیمی
  • وب سمفونی
  • وب قالب بلاگفا
  • وب رفتن